مختصری از زندگينامه پيامبراکرم صلي الله عليه وآله و سلم
خاتم الانبيا حضرت محمد بن عبدالله در سال 571 م که مصادف با روز جمعه هفده ربيعالاول بود، در مکه چشم به جهان گشود و در چهل سالگي از طرف خداوند متعال به پيامبري برگزيده شد. حدود سيزده سال در مکه به صورت پنهان و نيمه پنهان به تبليغ دين اسلام پرداخت. سپس در نتيجه فشارهاي روزافزون کفار و مشرکان به مدينه هجرت کرد. پس از ده سال تبليغ و تبيين احکام نوراني اسلام و تشکيل نخستين حکومت اسلامي در سن 63 سالگي در روز دوشنبه 28 صفر سال يازدهم هجري به نداي حق لبيک گفت و چشم از جهان فاني فرو بست. مرقد مطهرش در مدينه منوره در کنار مسجدالنبي قرار گرفته است و همه ساله سيل عاشقان نبوت، بهويژه در ايام پيش و پس از مراسم حج، از سراسر عالم به زيارتش ميشتابند.
آخرين هشدار پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم
در آخرين ساعتهاي زندگي پيامبراکرم صلي الله عليه و آله و سلم، وقتي غم و اضطراب و دلهره سراسر مدينه را فرا گرفته بود و ياران باوفاي آنحضرت با ديدگاني اشکبار و دلهاي آکنده از اندوه در کنار خانه رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم جمع شده بودند تا از سرانجام کسالت آن حضرت آگاه شوند، دختر گرامي رسول خدا، حضرت فاطمه عليهاالسلام ، در کنار بستر پدر با قلبي سوزان و ديده گريان به زمزمه کردن اشعاري که حضرت ابوطالب عليه السلام در وصف آنحضرت سروده بودند مشغول شد. چون به اين بيت رسيد که ميگويد: «[اي صاحب] آن چهره نوراني که به احترام آن مردم از ابرها باران درخواست ميکنند و شخصيتي که پناهگاه يتيمان و بيوه زنان و درماندگان است»، ناگهان رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم چشم خود را باز کردند و با صداي آهسته به دختر بزرگوارشان فرمودند: دخترم به جاي اين اشعار آن آيه را تلاوت کن که ميگويد: «محمد پيامبر خداست و پيش از او نيز پيامبراني آمدند و رفتند. آيا اگر او رحلت کند يا کشته شود به آيين و اعتقادات قبلي خود باز ميگرديد؟ [بدانيد] هرکس دست به چنين کاري بزند به خدا زيان نميرساند».
سخنان علي عليه السلام در سوگ پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم
نقل کرده اند وقتي علي عليه السلام بر طبق وصيت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم پس از رحلت آنحضرت مشغول غسل و کفن رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم شدند، در حالي که اشک از ديدگانشان جاري بود با اين جمله ها درد فراق پيامبر را تسکين ميبخشيد: «پدر و مادرم فداي تو اي رسول خدا! با مرگ تو رشته اي بريده شد که جز در مرگ تو چنان گسستني ديده نشده است. با مرگ تو رشته پيامبري و فرود آمدن پيامهاي آسماني از هم گسست. مصيبت رحلت تو ديگر مصيبت ديدگان را به شکيبايي وا داشت و همگان را در مصيبت تو يکسان عزادار کرد. اگر تو خود ما را به شکيبايي امر نميکردي، آنقدر اشک ميريختيم که اشک ديدگان با گريستن بر تو پايان پذيرد، با اين همه، دردِ جانکاهِ فراق تو هميشه با ما خواهد بود و اين اندوه هرگز از ما جدا نخواهد شد و صدالبته که اين در مقابل عظمت مصيبت فقدان تو امر ناچيزي است. اما چه ميشود کرد؟ نه امکان بازگرداندن دوباره زندگي ميسر است و نه ميتوان مانع وقوع مرگ شد.
سفارش به عترت و کتاب خدا
پس از برگشتن از «حجةالوداع» پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم به مناسبتهاي مختلف از رحلت خود سخن به ميان مي آوردند و ياران و پيروانشان را آماده ميکردند که اوضاع پس از رحلت پيامبر را بتوانند تحمل کنند. نقل ميکنند در اين ايام فراوان خطبه ميخواندند و مردم را نصيحت ميکردند و از فتنه هاي پس از خود باخبر مي ساختند. از جمله به آنها توصيه ميکردند: «مبادا پس از من از سنت من دست برداريد و به بدعتگذاري در دين بپردازيد. بدانيد که بعد از من با فتنه ها و آزمايشهاي زيادي مواجه خواهيد شد. اگر ميخواهيد در همه اين پيشامدها از خطر در امان باشيد، از کتاب خدا و عترت من دست برنداريد. اي مردم، من در بين شما اين دو چيز را به يادگار ميگذارم و در روز قيامت از آنها سؤال خواهم کرد».
وداع با مردم
پيامبر اکرم صلي الله عليه وآله و سلم در يکي از آخرين روزهاي حيات مبارکشان، در حاليکه علي عليه السلام دست راست و فضل بن عباس دست چپ او را گرفته بودند به مسجد آمدند و براي مردم خطابهاي را با اين عبارت خواندند: «اي مردم طولي نخواهد کشيد که من از ميان شما به عالم بقا منتقل شوم. بنابراين به هرکس وعدهاي دادم يا به هرکس مديونم، آن را از من طلب کند تا به جاي آورم. اي بندگان خدا، جز از طريق اطاعت خدا کسي به خيري دست نيافته، از شرّ و بديها دور نميشود. کسي ادعا نکند که بدون عمل رستگار شده است. هيچ آرزومندي بدون تبعيت از احکام الهي رضاي خدا را به دست نميآورد. سوگند به خدايي که مرا به پيامبري مبعوث کرد، انسان از عذاب الهي جز از طريق رحمت خدا و عمل صالح نجات پيدا نخواهد کرد. منِ پيامبر هم اگر به گناه و معصيت آلوده شوم هلاک خواهم شد».
آخرين نماز جماعت پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم
همانگونه که پيامبراکرم صلي الله عليه و آله و سلم اولين نماز را به همراه حضرت خديجه و علي بن ابيطالب عليه السلام به جماعت خواندند، در پايان عمر مبارکشان نيز آخرين نماز را در مسجد و به جماعت به جاي آوردند. نقل کرده اند در آخرين ساعات حيات رسولخدا صلي الله عليه و آله و سلم در حالي که در بستر بيماري بودند ناگهان صداي اذان بلال حبشي را شنيدند و متوجه شدند وقت نماز فرا رسيده است. رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم به علي بن ابيطالب و فضل بن عباس فرمودند: «کمک کنيد تا به مسجد بروم». چون به کمک آندو به مسجد رسيدند، نماز را به جماعت به جا آوردند و اين آخرين نماز جماعت آنحضرت بود. بعد از آنکه به خانه برگشتند ديري نگذشت که روح مبارکشان به ملکوت اعلا و جوار قرب حضرت حق پرواز کرد.
گوشه اي از فضايل رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم
اخلاق پيامبراکرم صلي الله عليه وآله و سلم
براي پي بردن به فضايل اخلاقي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم آيه «اِنَّکَ لَعَلي خُلْقٍ عَظيمٍ» بسنده است. مردي از علي عليهالسلام خواست که اخلاق پسنديده پيامبر را توصيف کند. آنحضرت فرمود: «تو نعمتهاي دنيا را بشمار تا من نيز خصوصيات اخلاقي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را براي تو بشمارم». آن مرد گفت: چگونه نعمتهاي خدا را ميتوان به شماره آورد، در حاليکه خداوند خود ميفرمايد: «اگر بخواهيد نعمتهاي خدا را بشماريد نميتوانيد آنها را به پايان ببريد». علي عليه السلام به آن مرد فرمود: «خداوند در قرآن ميفرمايد: قُل: مَتاعُ الدُّنيا قَليلٌ؛ متاع و نعمتهاي دنيا اندک است؛ اما در توصيف اخلاق پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم ميفرمايد: تو صاحب خوي بسيار بزرگي هستي. وقتي تو از شمارش چيز اندک ناتواني، من چگونه امر عظيمي چون ويژگيهاي اخلاقي پيامبر خدا صلي الله عليه و آله و سلم را بشمارم؟ ولي با اين همه بدان که مکارم اخلاق به وسيله پيامبراکرم صلي الله عليه و آله و سلم به کمال رسيد؛ چرا که خود آنحضرت فرمود: من برانگيخته شدم تا اخلاق نيکو را تمام کنم».
گذشت و بزرگواري پيامبر خدا صلي الله عليه وآله و سلم
رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم پس از بعثت آزار زيادي از طرف مشرکان تحمّل کرد اما چون در پي پيشرفت کار نبوت از قدرتِ بيشتري برخوردار شد، به جاي گرفتن انتقام، همه کساني را که به آنحضرت ستم کرده بودند با بزرگواري تمام بخشيدند. پس از فتح مکه وقتي بر بزرگترينِ دشمنان اسلام پيروز شد، همه گمان ميکردند آنحضرت دست کم ابوسفيان و هند را که بيشترين آزار را نسبت به آنحضرت رسانده بودند به قتل خواهد رساند، اما آنحضرت با کمال بزرگواري از گناه آنان گذشت و به اصحاب خود دستور داد که مبادا به آنها آسيبي برسانند. همچنين نقل شده است وقتي در جنگ احد شخصي بنام «وحشي»، عموي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم حضرت حمزه را به شهادت رساند و از اين پيشامد رسولخدا صلي الله عليه و آله و سلم بسيار آزرده شد با اين همه پس از پيروزي، از کشتن او خودداري کرد.
نماز و عبادت پيامبر خدا صلي الله عليه وآله و سلم
قسمت بيشتر وقت رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم در طول شب به نماز و دعا و عبادت صرف ميشد. شيوه آنحضرت آن بوده است که در خلوت و تنهايي نماز را بسيار طول ميدادند و بر اثر طول دادن قيام گاهي پاهاي مبارکشان متورّم ميشد. با اين همه وقتي به جماعت ميايستادند براي رعايت حال نمازگزاران، آن را به اختصار به جاي ميآوردند. رسول اکرم صلي الله عليه و آله و سلم درباره علاقه خود به نماز و عبادت به ابوذر غفاري فرمود: «اي اباذر، خداوند تبارک و تعالي روشني چشم مرا در نماز قرار داده و آن را براي من محبوب کرده است، همانگونه که طعام را براي گرسنه و آب را براي تشنه عزيز و گرامي کرده است. با اين همه گرسنه با خوردن غذا و تشنه با نوشيدن آب سيراب ميشوند، اما من هرگز از خواندن نماز سير نمي شوم».
زهد پيامبر صلي الله عليه وآله و سلم
در وضعيتي که همه نوع امکانات در اختيار رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم بود، حتي يک روز هم از نان گندم سير نخورد. در عوض روزي نبود که فقير يا يتيمي را سير نکرده باشد. وقتي به علي عليه السلام اعتراض ميکردند که «چرا اين اندازه به خود سخت ميگيرند و از غذاهاي لذيذ استفاده نميکنيد؟» در جواب ميفرمود: «من در اين امر از محبوبم رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم پيروي ميکنم. آنحضرت هم هرگز حاضر نشد از غذاهاي لذيذ و چرب و شيرين خود را سير سازد و همواره به مقدار کمِ از غذا بسنده ميکردند».
فروتني رسول خدا صلي الله عليه وآله و سلم
پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و سلم در فروتني نظير ندارد. عليرغم برخورداري از مقام شکوهمند رسالت و سرپرستي و رهبري جامعه اسلامي، در برخورد با همه اقشار و در معاشرتها بسيار انسان متواضعي بودند. نقل ميکنند اگر در ميان جمع مي نشست کوچکترين امتيازي براي خود قائل نميشد. لذا وقتي فرد ناشناسي به مجلس او وارد مي شد او را از ساير افراد باز نميشناخت. هرگاه به مجلسي وارد ميشد در اولين جاي خالي مي نشست و مقيد نبود که در بالاي مجلس بنشيند. با اينکه به همه افراد احترام ميکرد اما به کسي اجازه نميداد که پيش پايش بايستد. در معاشرت با ديگران همواره اين سخن را ميفرمود: «دوست ندارم که امتيازي بين من و شما باشد؛ زيرا خداوند دوست ندارد که بندهاش را از ديگران جدا و ممتاز ببيند».
چشم پوشي نکردن از اجراي احکام خدا
عليرغم آنکه رسول اکرم صلي الله عليه وآله و سلم در امور شخصي بسيار بخشنده و با گذشت بودند، اما وقتي پاي احکام الهي به ميان ميآمد حاضر نميشد که از اجراي حکم الهي ذرّهاي عدول شود. نقل شده است وقتي به آنحضرت خبر دادند که زني به نام فاطمه مخزوميه از يک قبيله پولدار و بزرگ دزدي کرده است به ميانجيگري اسامة بن زيد در حق آن زن وقعي ننهاد، هرچند براي او احترام زيادي قائل بود و فرمود: «ملل و اقوام گذشته به اين علت منقرض شدند که قانون خدا را در حق اشراف و توانمندان ناديده گرفتند و از اجراي حدود بر آنها چشم پوشيدند. سوگند به خدايي که جانم در اختيار اوست، اگر فاطمه دختر محمد صلي الله عليه و آله و سلم چنين کاري را مرتکب ميشد دستش را به جرم دزدي قطع ميکردم». آنگاه دستور داد حکم خدا را در مورد فاطمه مخزوميه جاري کنند.
منبع: